هنر و دانش

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ب.ظ

مگذار موج کلامت تو را به نزول سوق دهد

بزرگی میگفت :


وقتی کلامی را


 جاری کردی ارتعاشی می سازی

و ارتعاش تو موجی می سازد در دل مخاطب !

گاهی این موج می تواند...

... کسی را به زیر برد

و ... گاه به اوج!

...اولین کسی که به همراه این موج به بالا یا به پایین میرود خود تو هستی !

مگذار موج کلامت تو را به نزول سوق دهد ...

اگر نمی دانی نگو !

اگر می دانی به بهترین شیوه بگو!

..باید همواره زیبا ترین هایت را بر زبان آوری !

حتی به هنگامه ی خشم !

آنچه را که کلام تو جاری میسازد ..

همه ی آنچیزی است که تو در آن لحظه هستی!

بگذار تا فقط خوبیهایت جاری شود ...

از انعکاس تیرگیها بر آینه ی دل مخاطبت واهمه داشته باش ..

.چرا که این تیرگیها گسترش می یابد..

!پس تو به نوبه ی خودت مگذار که جهان تیره و تار شود..


!همیشه زیباترینهایت را جاری کن

جهنم مکانی جغرافیایی در جایی نیست بلکه حالتی از روح ناراضی است..

رضایت درون یعنی بهشت.

"آرامش"هنر نپرداختن به مسائلی است که حل کردنش سهم خداست ..

لحظه هایتان لبریز از آرامش....




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۴۸
يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۰۲ ب.ظ

دو چیز شمارا تعرف میکند

دو چیز شما را تعریف میکند:

بردباری تان ، وقتی هیچ چیز ندارید

و نحوه رفتارتان ، وقتی همه چیز دارید . . .


تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی؛

یکی دیروز و یکی فردا .


دو شخـص به تـو می آمـوزد:

یکی آمـوزگـار، یکی روزگـار

اولی به قیمت جـانش، دومی به قیمت جـانت


آدما دو جور زندگی میکنن :

یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن،

یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن


 رابطه ها در دو حالت قشنگ میشن:

اول پـیـدا کـردن شـبـاهت ها

دوم احترام گذاشتن به تفاوتها


همه یادشون میمونه باهاشون چیکار کردى

ولـى یادشون نمیمونه براشون چـکار کردى...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۰۲
يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ب.ظ

زیباترین متن سال.....

زیباترین متن سال به انتخاب اساتید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران:



گاهى خودت را مثل یک کتاب ورق بزن،

انتهای بعضی فکرهایت "نقطه" بگذار، که بدانی باید همانجا تمامشان کنی.

بین بعضی حرفهایت "کاما" بگذار، که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی.

پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب" و آخر برخی عادت هایت نیز علامت "سوال" بگذار.

تا فرصت ویرایش هست، خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن...

حتی بعضی از عقایدت را حذف کن، اما بعضی را پر رنگ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۰۲
پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۴ ب.ظ

کجاها نباید خندید

کجاها نبایدخندید !!!!


به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !


به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !


به دستان پدرت...

به جارو کردن مادرت...

به راننده ی چاق اتوبوس...

به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...

به راننده ی آژانسی که چرت می زند

به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...

به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...

نخند ...


نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...

که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:

آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.

آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...

بار می برند...

بی خوابی می کشند...

کهنه می پوشند...

جار می زنند...

سرما و گرما را تحمل می کنند...

و گاهی خجالت هم می کشند


خیلی ساده 

هرگز به آدم هایی که تنها پشتیبانشان "خدا"ست، نخند !

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۳۴
چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۱ ب.ظ

هرگز در زندگی این دورا ابزار نکنید

خسرو شکیبایی با اون صدای طلاییش می گفت:

بعضی وقت ها یکی یه طوری می سوزونت

که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن

بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه

که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن.

زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست

یه چیزایی....

یه حسایی....

یه وقتایی...

یه ادمایی...

یه لحظه هایی....رو

تو زندگیمون گم میکنیم

که دیگه هیچ وقت پیداشون نمیکنیم....

هیچ وقت....

ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ:

ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ

ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ.

همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمیتوان پ س گرفت

چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی شکست با کوزه است

آدم ها را از آنچه درباره ی دیگران میگویند بهتر میتوان شناخت تا از آنچه درباره ی خود میگویند

قدرت در دیدن معایب نیست؛ در گفتن محاسن است

ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺩﻥ ﮔﻞ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺗﺪﻓﯿﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺒﺎﺷﯿﻦ...زندگی زیباست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۳۱
چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ق.ظ

زندگی

ﺯﻧﺪﮔﯽ

 ﮐﻠﺒﻪ ﺩﻧﺠﯽﺳﺖ

 ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺧﻮﺩ،

ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ

 ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ.... ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ

 ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ 

ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ،

ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ 

ﮔﻬﯽ ﺷﺮ ﺷﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ،

ﺯﻧﺪﮔﯽ 

ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺳﺖ

 ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ

ﺑﻪ ﺷﻔﺎﺑﺨﺸﯽ ﯾﮏ ﻣﻌﺠﺰﻩ

 ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ،

ﺯﻧﺪﮔﯽ 

ﺣﺎﻟﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ 

ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ

ﮐﻪ ﺩﺭ آﻥ

 ﻗﻮﺱ ﻭ ﻗﺰﺡ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭد،

ﺯﻧﺪﮔﯽ

 آﻥ ﮔﻞ ﺳﺮﺧﯽ ﺍﺳﺖ

 ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﻮﯾﯽ

ﯾﮏ ﺳﺮآﻏﺎﺯ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖ،

 ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭد.………. زندگی کن

ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ

ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ

ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ 

ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳﺖ

ﻗﺼﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺎ ....

ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ

 ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍﺯ ﺑﻘﺎﺳﺖ 

ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ ....

ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ ....

ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ

 ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ ....

ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ؛


ﺟﺎﻥ ﻣﻦ 

ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ

ﺯﻧﺪﮔﯽ

 ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ .... ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ...

روزتون خوش وپرازانرژی ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۴۰
دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۲۱ ب.ظ

دروغ......

در کشور دانمارک با قطار سفر میکردم..

بچه ای با مادرش همسفر ما بود و بسیار شلوغ میکرد..

 خواستم او را آرام کنم، به او گفتم اگر آرام باشد، #برای_او_شکلات_خواهم_خرید..

آن بچه قبول کرد و آرام شد..

قطار به مقصد رسید و من هم خیلی عادی از قطار پیاده شده و راهم را کشیدم و رفتم...

ناگهان پلیس مرا خواند و اعلام نمود شکایتی از شما شده مبنی بر اینکه به این بچه دروغ گفته ای....

به او گفته ای شکلات میخرم ولی نخریدی!!!

با کمال تعجب بازداشت شدم!!

در آنجا چند مجرم دیگر بودند مثل دزد و قاچاقچی!!!

آنها با نظر عجیبی به من مینگریستند که تو دروغ گفته ای آن هم به یک بچه!!!

به هر حال جریمه شده و شکلات را خریدم و عبارتی بر روی گذرنامه ام ثبت کردند که پاک نمودن آن برایم بسیار گران تمام شد!!!

✅آنها_گدای_یک_بسته_شکلات_نبودند...

 آنها نگران بدآموزی بچه شان بودند و اینکه اعتمادش را نسبت به بزرگترها از دست بدهد و فردا اگر پدر و مادرش حرفی به او زدند او باور نکند!!!


نقل از کتاب چرا عقب مانده ایم؟

 نوشته دکتر علی محمد ایزدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۲۱
دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۷ ب.ظ

بهترین خیاط.....

تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بودند...

همیشه با هم بحث میکردند.. 

یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد. 

روی تابلو نوشته بود 

"بهترین خیاط شهر"

دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت "

بهترین خیاط کشور" 

سومین خیاط نوشت 

"بهترین خیاط دنیا"

چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد 

روی یک برگه کوچک با یه خط معمولی نوشت 

"بهترین خیاط این کوچه"

آری؛ 

قرار نیست دنیامون رو بزرگ کنیم که توش گم بشیم،

تو همون دنیایی که هستیم. 

میشه آدم بزرگى باشیم!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۳۷
دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۲۶ ب.ظ

شادروان دکتر حسابی

شادروان دکترحسابی


یک روز از پدرم پرسیدم فرق بین عشق و ازدواج چیست؟ 

روز بعد او کتابی قدیمی آورد و به من گفت این برای توست. با تعجب گفتم: 

اما این کتاب خیلی با ارزش است،  تشکر کردم و در حالیکه خیلی ذوق داشتم تصمیم گرفتم کتاب را جایی دنج بگذارم تا سر فرصت بخوانم، چند روز بعد پدرم روزنامه ای را آورد، نگاهی به آن انداختم و بنظرم جالب آمد که پدرم گفت این روزنامه مال تو نیست، برای شخص دیگریست و موقتا میتوانی آن را داشته باشی، من هم با عجله شروع به خواندنش کردم که مبادا فرصت را از دست بدهم، در همین گیر و دار پدرم لبخندی زد و گفت : 

حالا فهمیدی فرق عشق و ازدواج به چیست؟ 

در عشق میکوشی تا تمام محبت و احساست را صرف شخصی کنی که شاید سهم تو نباشد اما ازدواج کتاب با ارزشیست که به خیال اینکه همیشه فرصت خواندنش هست به حال خود رهایش میکنی...


برگرفته از کتاب خاطرات مهندس ایرج حسابیشا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۲۶
دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۱۴ ب.ظ

سهراب سپهری

چه جالب...

ناز را میکشیم،

آه را میکشیم،

انتظار را میکشیم،

فریاد را میکشیم،

درد را میکشیم،

ولی بعد از این همه سال انقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم 

دست بکشیم...

از هر انچه آزارمان میدهد...

به چه می اندیشی؟

نگرانی بیجاست

عشق اینجا و‎ ‎خداهم اینجاست

لحظه هارا دریاب

زندگی درفردا نه همین امروز است

راه ها منتظرند تا تو هرجا که بخواهی برسی!

لحظه ها را دریاب پای در راه گذار

"راز هستی این است"

                    سهراب سپهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۴