هنر و دانش

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۴۰ ق.ظ

یک داستان کوتاه و زیبای انگلیسی

Helpless love


Once upon a time all feelings and emotions went to a coastal island for a vacation. According to their nature, each was having a good time. Suddenly, a warning of an impending storm was announced and everyone was advised to evacuate the island.


The announcement caused sudden panic. All rushed to their boats. Even damaged boats were quickly repaired and commissioned for duty.


Yet, Love did not wish to flee quickly. There was so much to do. But as the clouds darkened, Love realised it was time to leave. Alas, there were no boats to spare. Love looked around with hope.


Just then Prosperity passed by in a luxurious boat. Love shouted, “Prosperity, could you please take me in your boat?”


“No,” replied Prosperity, “my boat is full of precious possessions, gold and silver. There is no place for you.”


A little later Vanity came by in a beautiful boat. Again Love shouted, “Could you help me, Vanity? I am stranded and need a lift. Please take me with you.”


Vanity responded haughtily, “No, I cannot take you with me. My boat will get soiled with your muddy feet.”


Sorrow passed by after some time. Again, Love asked for help. But it was to no avail. “No, I cannot take you with me. I am so sad. I want to be by myself.”


When Happiness passed by a few minutes later, Love again called for help. But Happiness was so happy that it did not look around, hardly concerned about anyone.


Love was growing restless and dejected. Just then somebody called out, “Come Love, I will take you with me.” Love did not know who was being so magnanimous, but jumped on to the boat, greatly relieved that she would reach a safe place.


On getting off the boat, Love met Knowledge. Puzzled, Love inquired, “Knowledge, do you know who so generously gave me a lift just when no one else wished to help?”


Knowledge smiled, “Oh, that was Time.”


“And why would Time stop to pick me and take me to safety?” Love wondered.


Knowledge smiled with deep wisdom and replied, “Because only Time knows your true greatness and what you are capable of. Only Love can bring peace and great happiness in this world.”


“The important message is that when we are prosperous, we overlook love. When we feel important, we forget love. Even in happiness and sorrow we forget love. Only with time do we realize the importance of love. Why wait that long? Why not make love a part of your life today?”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۴۰
جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲ ق.ظ

پیشگیری از سکته

                                                        چگونه سکته نکنیم؟


امروز راز مهمی را که حاصل تحقیق چندساله ام است به شما خواهم گفت:

می‌دانید بیشترین تعداد سکته، مربوط به اول صبح است!

چرا؟ این همان رازی است که به مردم گفته نشده!

وقتی فردی شام پرچربی بخورد،

حدود 8 ساعت بعد (یعنی نزدیک اذان صبح) شیرابه غذا از معده وارد روده‌ها شده و چربی زیادی جذب خون می‌شود.

به این ترتیب ویسکوزیته (چسبندگی) و غلظت خون بالا می‌رود.

 اول صبح سردترین موقع روز است

 بدن در خواب بوده و ضربان قلب و فشار خون در پایین‌ترین حدّ خود است

پاها که دورترین نقطه به قلب هستند، با قلب در یک سطح افقی قرار دارند

 پاها که سردترین نقطه بدن هستند، اغلب از پتو بیرون بوده و سردتر می‌شوند

 به همه این‌ها، افزایش چربی و غلظت خون را هم بیفزایید تا پازل لخته شدن خون در انتهای پاها تکمیل گردد.


چنین فردی، وقتی صبح برای نماز یا دستشویی بیدار می‌شود، چندتا پله را بالا می‌رود یا برای خرید نان تا سرکوچه می‌رود؛

بدنش گرم شده و ضربان قلب بالا می‌رود، فشار خون بیشتر شده و لخته از پاها کنده شده و وارد جریان خون می‌گردد.

وقتی فرد حرکت می‌کند یا سر به سجده می‌گذارد، لخته وارد مغزش شده و رگی را مسدود می‌کند

بدنبال آن فرد سکته مغزی می‌کند! بعد میگویند خوش بحالش! موقع نمازمرد! خدایش بیامرزد!

اگر هم زنده بماند، بخشی از بدنش از کار می‌افتد. بستگی دارد کدام رگ و چقدر آسیب دیده باشد.


اگر لخته وارد کبد شود، کبد می تواند خود را بازیابی کند!

اگر لخته وارد کلیه شود، کلیه بعدی هنوز کار میکند و شما به زودی متوجه اختلال کلیه نمیشوید

اگر لخته در  پاها بماند، واریس ایجاد میکند

اگر لخته وارد قلب یا  مغز شود، سکته خواهید کرد ...

 پیشگیری:

1)  در طب قدیم نیز توصیه شده چون انسان به چهل سالگی رسید، نباید شب‌ها غذای چرب بخورد.

2)  اگر هم میهمانی بودید، کم بخورید!

3)  حتماً بعد غذا، کمی سرکه یا آبلیموی طبیعی بخورید

4)  قبل خواب چند لیوان آب بخورید (که سیراب شوید به‌حدی که برای دستشویی رفتن بیدار شوید) تا خون‌تان غلیظ نشود. چون غذاهای چرب، آب بدن را می‌کشند!

5) درفصل سرما پاهای خود را با پوشیدن جوراب گرم نگهدارید.  کرسی بسیار مفید بوده و یکی از دلایل طول عمر و سکته نکردن قدیمی ها است.

درمان:

- درمان سکته بسیار مشکل است و اغلب اگر فوت نکنند، فلج خواهند شد که عمدتاً غیرقابل برگشت است. زیرا ضایعه مغز و اعصاب قابل ترمیم نیست!

- در کشورهای غربی آمپولی از ترکیبات بزاق زالو که سریعاً لخته‌ها را حل و برطرف می‌کند، در 3 ساعت اول به بیمار تزریق می‌شود.

- اگرچه این آمپول در کشور ما یافت نمی‌شود، اما بهتر از آن،  زالودرمانی در ساعات اول سکته است.

اگر چند عدد زالو در شقیقه و پشت گوش انداخته شود، نیم ساعت بعد بیمار سرپا شده و بهبود می‌یابد. معجزه ای که بارها امتحان شده و جواب گرفته‌ایم.

- تأکید می‌کنم اینکار باید هرچه زودتر انجام شود؛ نه اینکه یک‌سال بعد، از همه جا ناامید و مستأصل، برای زالودرمانی ببرید که کمترین نتیجه را خواهید گرفت. زیرا مغز دیگر تخریب شده !


                                                     چه کسانی در خطرند؟

- کسانی که چربی شان بالا است 

- یا غلظت خون دارند

- یا نمک زیاد مصرف میکنند

- کسانی که گرفتگی عروق دارند

- یا فشار خونشان بالاست

- کسانی که پاهای سردی دارند

- یا سابقه سکته در خانواده دارند

- کسانی که سن بالایی دارند. البته امروزه سن سکته به ده سالگی هم رسیده!

پس قبل از اینکه سکته کنید و کارتان به دست ورثه و بیمارستان و سرخانه بکشد،

1) پیشگیرانه  زالودرمانی کنید تا گرفتگی های احتمالی در قلب یا مغزتان رفع شود

2)  حجامت کنید که در رفع غلظت خون بسیار مؤثر است

3) بعد هر وعده غذا، کمی سرکه طبیعی در یک لیوان آب بنوشید

4) در خوراک خود، بخصوص وعده  شام دقت کنید.


این نکته مهم را به همه کسانی که دوستشان دارید و سلامتی شان برایتان مهم است اطلاع دهید.

بخصوص پدر و مادر و مسن ترها

                                                                                                        

                                                           پروفسور سمیعی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۲