هنر و دانش

طبقه بندی موضوعی

۶۵ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ب.ظ

وابستگی یا دلبستگی

. ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﯾﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ؟


"ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛

ﭼﻮﻥ ﻣﻔﯿﺪﯼ

"ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻔﯿﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ


ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ...

ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﯿﺰی ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﻢ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺳﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪﺍﻡ، ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ...

ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ﻣﺪﯾﺮﯾﺘﯽ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪﺍﻡ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ،ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏﻫﺎﯼ شاملوی ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ...


ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...


به کسی که دوستش داری ""دلبسته"" باش نه وابسته!!!

 هرگز، منتظر" فرداى خیالى" نباش.

سهمت را از" شادى زندگى"، همین امروز بگیر.

فراموش نکن "مقصد"، همیشه جایى در "انتهاى مسیر" نیست!

"مقصد" لذت بردن از قدمهاییست، که برمى داریم!



چایت را بنوش!

نگران فردا مباش،

از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها......

(نیما یوشیج)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۲۲:۴۳
پنجشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۷ ق.ظ

والدین و فرزندان..!

مداد : متاسفم

پاک کن : چرا ؟

تو هیچ کار اشتباهی نکردی


مداد :

متاسفم چون

به خاطر من اذیت می شوی

هر وقت که من

اشتباه می کنم ، تو همیشه آماده ای آن را پاک کنی.

ولی وقتی اشتباهاتم را

پاک می کنی بخشی از وجودت را از دست می دهی

و هر بار کوچک و کوچکتر می شوی .


پاک کن  :

اما برای من مهم نیست !

من ساخته شده ام تا

هر وقت تو اشتباه کردی

به تو کمک کنم

با این که می دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای من را خواهد گرفت .

من  رضایت دارم !

پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار..


گفتگو بین مداد و پاک کن

برایم الهام بخش بود .


والدین ، همچو  پاک کن

و فرزندان مانند مداد هستند .


آنها همیشه درکنار فرزندان هستند

و اشتباهات آنها را پاک می کنند .

 

اگر چه فرزندان

جایگزین  (همسر ) می یابند

ولی والدین از انچه برای فرزندانشان

کرده اند شادمانند. 


در تمام طول زندگیم

مداد بوده ام و  والدین من مانند پاک کن ،

هر روز کوچک و کوچکتر می شوند .


این مرا پر از درد می کند چون

می دانم که یک روز انها من را ترک

خواهند کرد و  خرده های پاک کن ،

تنها چیزی خواهد بود که

به خاطرم بیاورد روزی چه کسانی را داشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۱:۳۷
پنجشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۸ ق.ظ

قانون اندیشه ها

از امروز هرکی ازت پرسید حالت چطوره ؟

بگو عاااالی ام...

عالیم یعنی فرمان به کاینات, به زمین و زمان, به همه ی دنیا به همه ی فرشته های عالم ...

که ای خدا, ای آسمون, ای زمین, حال من باید عالی باشه...

حتی اگه بد بد بدم هستی بگو عالیم...

عالیم دروغ به خود نیست, عالیه فریب نیست, این یعنی چند ثانیه بعدش عالی می شی. . .

با قدرت, مثبت اندیش باش...

قانون اندیشه ها یک قانون بسیار بسیار قدرتمنده...

فکر ما زندگی ما رو تغییر میده...

فکر های خوب و مثبت کنید...

نترسید, از همین امروز شروع کنـــــید...

من که عاااالیم...

شما چطور؟!


"احمد حلت"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۱:۲۸
چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۵ ب.ظ

بخاطر مردم تغییر نکن

ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ... ﺯﯾﺮﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﻝ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ، ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍﻧﻘﺪ ﺑﺪﺍﻥ , ﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻪ ﻧﺴﯿﻪ ﻧﻔﺮﻭﺷﻨﺪ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺎﺷﯽ، ﻧﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻘﺪﯾﺮ ... ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﮐﻦ، ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ... ﻭ ﻫﺮﮔﺰ , ﺑﺨﺎﻃﺮﻣﺮﺩﻡ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﮑﻦ ! ﺍﯾﻦ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺭﺍ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ... ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺁﻥ ﻣﯽ ﻟﻨﮕﻨﺪ ,ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻧﺪ !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۳ ، ۲۰:۵۵
سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۹ ب.ظ

وسعت تفکر

روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد

زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد 

بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ، تولستوی کلاهش را از سرش برداشت

و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : من لئو تولستوی هستم


زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟

تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید ؛


""وسعت دنیای هرکس به اندازه وسعت تفکر اوست""

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۳:۰۹
سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۰ ق.ظ

بوهایی که شادتان میکند

بوهایی که شادتان می‌کنند


دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که استشمام بوهای مختلف روی نحوه رفتارهای انسان تاثیر مستقیمی دارد. 


برای مثال استشمام بوی نان باعث می‌شود شما مهربان‌تر شوید. در واقع بوی نان انسان را نرم‌تر می‌کند. 


استشمام بوی نعناع به‌خصوص برای ورزشکاران باعث ایجاد انگیزه و علاوه بر این، باعث بهبود خلق و خوی افراد می‌شود 


 با بو کردن دانه‌های قهوه می توانید استرس را به حداقل برسانید تا شادمانی بیشتری را به سمت خودتان جذب کنید. 


همچنین استشمام بوی پرتقال و لیمو باعث افزایش انرژی و به دنبال آن شادی و نشاط می‌شود.


زندگیتون پراز شادی و آرامش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۳ ، ۰۷:۵۰
شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۵ ق.ظ

دکتر حلت

ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ فرزند ﭼﯿﺴﺖ؟

ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ

ﮐﻦ !

ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟

ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ

ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ می گﺬﺍﺭﯼ،

ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ می پرﺳﯽ،

ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ

ﺍﻭ نمی ﺮﻭﯼ،

ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ می ﭙﺮﺳﯽ،

ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣی کﻨﯽ،

ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ،

ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ نمی کنی

ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ

ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ .

ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ

. ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ

دکتر احمد حلت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۰۰:۱۵
جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۳ ب.ظ

از کجا معلوم

ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎ؛ﺍﺳﺐ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ؛

ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ :

ﭼﻪ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ !

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ :

ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟

ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ؛

ﺍﺳﺐ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ،ﺑﺎ ﯾﮏ ﮔﻠﻪ ﺍﺳﺐ ﺑﺮﮔﺸﺖ؛

ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ :

ﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﺷﺎﻧﺴﯽ !

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﮔﻔﺖ :

ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟

ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ؛

ﭘﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ،ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩ؛ﺍﺯﺍﺳﺐ ﺑﺰﻣﯿﻦ

ﺍﻓﺘﺎﺩﻭ ﭘﺎﯾﺶ ﺷﮑﺴﺖ .

ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ :

ﭼﻪ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ !

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﮔﻔﺖ :

ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟

ﻭ ﭼﻨﺪﺭﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯﺁﻥ؛ ﮊﺍﻧﺪﺍﺭﻣﻬﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ

ﺟﻨﮓ ﺑﺮﺩﻧﺪ،ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ،ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ؛

ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ :

ﻋﺠﺐ ﺧﻮﺵ ﺷﺎﻧﺴﯽ !

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﮔﻔﺖ :

ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟

***************

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ،ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ "ﺍﺯﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ " ﻫﺎ .

ﭘﺲ :ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ، ﺷﺎﮐﺮﺑﺎﺵ ﻭﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ...

ﺍﺯﮐﺠﺎﻣﻌﻠﻮﻡ : ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ؛ ﺩﺭﯾﭽﻪ ﺍﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ

ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻓﺮﺩﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ ...؟؟؟

ﺑﺎﺯﻫﻢ :ﺍﺯﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟ ﺷﺎﯾﺪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻓﻘﻂ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ

ﻭﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ... ؟

ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؛ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ؛ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﻧﺶ

ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻣﻮﺟﺐ ﺩﻟﮕﺮﻣﯽ ﻣﺎﺳﺖ؛

ﻏﻤﻬﺎﯾﺶ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﺪ،ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎﺯﮔﻮﮐﺮﺩﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ؟

ﭘﺲ :ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺷﺘﯽ؛ﺣﺮﺍﺝِ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﻢ .


ﭼﺮﺍﮐﻪ :ﺍﺯکجا ﻣﻌﻠﻮﻡ ...؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۳ ، ۱۳:۵۳
جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ق.ظ

اولین شانس

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می‌کنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.»

مرد قبول کرد. اولین در طویله که بزرگترین در هم بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد. گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت می‌کرد. جوان پیش خودش گفت: «منطق می‌گوید این را هم ول کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.»

سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر می‌کرد ضعیف‌ترین و کوچک‌ترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود بیرون پرید. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو دم نداشت!

زندگی پر از ارزش‌های دست یافتنی است اما اگر به آن‌ها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۳ ، ۱۱:۴۵
سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۳ ب.ظ

بی مار

در افسانه های کهن یونان باستان مار نماد تندرستی بوده است . مار بود که شهر رُم را از بیماری طاعون نجات داد و به پاس این کار او در سر راهش جام شرابی نهادند تا از آن بنوشد و از آن پس مار نماد بهداشت و نماد داروخانه ها شد .

۱- از زهر این حیوان برای مصارف دارویی استفاده میکردند، هنوز هم روی دارو خانه ها تصویری هست از یک جام و ماری که زهرش را در این جام میریزد

۲- از روغن مار برای درمان دردهای عضلانی و استخوانی استفاده میکردند

۳- در مناطقی که مار زیاد بوده، برخی بیماریها نظیر طاعون وجود نداشته، و بالعکس در اماکنی که مار نبوده اینگونه بیماریها شیوع داشته.

لذا برخی داشتن و نگهداری مار را نشانه سلامت میدانستند.

و به افرادی که زیاد دچار امراض میشدند میگفتند،

"بی مار"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۳