هنر و دانش

طبقه بندی موضوعی

۸۶ مطلب با موضوع «کوتاه و خواندنی» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۱۸ ق.ظ

تبریک

وقتی صحنه زیبایی میبینی و از دیدن آن لذت میبری 

به خودت تبریک بگو... 

چرا که به غیر از صحنه زیبا، 

چشمانی زیبابین و دلی زیبایی شناس نیز در این میان 

حضور داشته است، 

و آن چشم و دل ربطی به آن صحنه ندارد 

و متعلق به توست...

بقول یکی از بزرگان بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه در چیزی که به آن می نگری.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۱۰:۱۸
پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۳۶ ق.ظ

نگاه مثبت

پرﻓﺴﻮﺭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻣﻴﮕﻔﺖ:

ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺗﺤﺼﻴﻼﺗﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ، ﺩﺭ

ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﺎ یک دﺧﺘﺮ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﻭ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ

ﻓﻴﻠﻴﭗ، ﻛﻪ ﻧﻤﻴﺸﻨﺎﺧﺘﻤﺶ ﻫﻤﮕﺮﻭﻩ ﺷﺪﻡ .

ﺍﺯ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ:

ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺭﻭ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻲ؟

ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﮔﻔﺖ:

ﺁﺭﻩ، ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮﻱ ﻛﻪ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺑﻠﻮﻧﺪ

ﻗﺸﻨﮕﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺭﺩﻳﻒ ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ 

ﮔﻔﺘﻢ:

ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﻛﻴﻮ ﻣﻴﮕﻲ

ﮔﻔﺖ:

ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺵ ﺗﻴﭗ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻴﻜﻲ ﺗﻨﺶ ﻣﻴﻜﻨﻪ

ﮔﻔﺘﻢ:

بازم نفهمیدم ﻣﻨﻈﻮﺭﺕ ﻛﻴﻪ؟

ﮔﻔﺖ:

ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮﻱ ﻛﻪ ﻛﻴﻒ ﻭ ﻛﻔﺸﺶ رو ﻫﻤﻴﺸﻪ با هم ﺳﺖ میکنه

ﺑﺎﺯﻡ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻛﻲ ﺑﻮﺩ !

ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﺗﻮﻥ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﻳﻜﻢ

ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺩﻳﮕﻪ، ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻲ ﻛﻪ ﺭﻭﻱ ﻭﻳﻠﭽﻴﺮ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ ...

ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻴﻮ ﻣﻴﮕﻪ

ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺎﻭﺭﻱ

ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ ...

ﺁﺩﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﻨﻔﻲ ﻭ ﻧﻘﺺ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﻛﻨﻪ...

ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﻳﺪﻥ

با خودم گفتم، ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺗﺮﻳﻦ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﻓﻴﻠﻴﭗ ﻣﻴﭙﺮﺳﻴﺪ ﭼﻲ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ؟؟؟

ﺣﺘﻤﺎ ﺳﺮﻳﻊ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ:

ﻫﻤﻮﻥ ﻣﻌﻠﻮﻟﻪ ﺩﻳﮕﻪ !!

ﻭﻗﺘﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﻳﺪگاه ﺧﻮﺩﻡ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﺮﺩﻡ ، ﺧﻴﻠﻲ ﺧﺠﺎﻟﺖ

ﻛﺸﻴﺪﻡ...


حالا ما چه دیدگاهی نسبت به اطرافیانمون داریم؟؟؟؟

مثبت یا منفی؟ .....؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۰۰:۳۶
پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ق.ظ

پسر نجار

بیل گیتس بعد از خوردن غذا 5 دلار به عنوان انعام به پیش خدمت داد. پیشخدمت ناراحت شد. بیل گیتس متوجه ناراحتی او شد و گفت : چه اتفاقی افتاده؟          پیشخدمت گفت: من متعجب شدم بخاطر اینکه در میز کناری ، فرزند شما 50 دلار به من انعام داد . درحالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین، فقط 5دلار انعام می دهید !          گیتس لبخندی زد و جواب معنا داری گفت : او فرزند پولدار ترین مرد روی زمینه ولی من پسر یک نجار ساده.          (هیچ وقت گذشته ات را فراموش نکن .)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۰۰:۲۳
پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۱۷ ق.ظ

یادش بخیر حسین پناهی

ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺣﺴﯿﻦ ﭘﻨﺎﻫﯽ :  ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ، ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ "ﺗـﻌﻄﯿــﻞ ﺍﺳﺖ" ﻭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯽ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺍﻓـﮑﺎﺭﺕ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺑﺪﻫﯽ، ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸﯽ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮﯼ ﻭ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺳــﻮﺕ ﺑﺰﻧﯽ، ﺩﺭ ﺩﻟـﺖ ﺑﺨﻨــﺪﯼ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻓـﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺫﻫﻨﺖ ﺻﻒ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮﯾـﯽ : ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻣﻨﺘـﻈـﺮ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!...ﮔﺎﻫـــــﯽ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!..ﮔﺎﻫــــــــﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!...ﮔﺎﻫــــــــــﯽ بخشیدﻩ ﺍﻡ !!...ﮔﺎﻫـــــــــــﯽ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ !!...ﮔﺎﻫـــــــــــــﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ !!...ﮔﺎﻫـــــــــــــــﯽ ﺩﺭ ﺗﻨـــــــﻬﺎﯾﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!...ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺳــــــﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﮕــــــــﻮﯾﻢ :ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤــــــــﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺭﺱ " ﺁﻣﻮﺧــــــــﺘﻪ ﺍﻡ !!..."ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺧﻮﺷﺤـــــﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ !!...ﺷﺎﯾﺪﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ !!...ﺍﻣﺎ ﺻﺎﺩﻗﻢ ..ﻣـــــــــــــﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ !!...ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯾﻢ کافیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۰۰:۱۷
چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۵۶ ب.ظ

سند جهنم

در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت مقدار زیادی پول قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند. 


فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به 


سرش زد… به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:


قیمت جهنم چقدره؟


کشیش تعجب کرد و ...گفت: جهنم؟!


مرد دانا گفت: بله جهنم.


کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه.


مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.کشیش رویکاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم . مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد.


به میدان شهر رفت و فریاد زد: من تمام جهنم رو خریدم این هم سند آن است و هیچ کس را به آن راه نمی دهم.



دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمی دهم. این شخص مارتین لوتر بود که با این حرکت، نه تنها


ضربه ای به کسب و کار کلیسا زد، بلکه با پذیرش مشقات فراوان، خود را برای اینکه مردم را از گمراهی رها سازد، آماده کرد.

.



در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی‌ است.


و تنها یک گناه و آن جهل است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۲۲:۵۶
چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۵ ب.ظ

ارزانی

چه کسی میگوید که گرانی شده است؟

دوره ارزانیست!

دل شکستن ارزان!

دوستی و دشمنی ارزان!

شرافت ارزان!

تن عریان ارزان!

آبرو قیمت یک تکه ی نان!

و دروغ از همه چیز ارزانتر

و چه تخفیف بزرگی خورده،قیمت هرانسان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۲۲:۴۵
چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ب.ظ

خدا

ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﻣﺠﯿﺪ ﺳﻤﯿﻌﯽ :


ﺁﺩﻡ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ

ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ، ﭘﺎﯾﺒﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ

ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ

ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ 

ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ

ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭ ﻋﻘﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ

ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ، ﻫﯿﭻ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ

ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺰ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ

ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ....

ﺁﺩﻡ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﻢ

ﺍﻣﺎ

ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﻧﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ

ﺍﺯﻫﺮ ﺩﯾﻦ ﻭ ﺁﺋﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ

ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺋﯿﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﺍﻩ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ

ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﮐﯿﺸﺎﻧﺸﺎﻥ، ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭﻧﺪ

ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﺮﺳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ !

ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ، ﮐﺎﻓﺮ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ

ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺰ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ

ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ ...

ﺁﺩﻡ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﻢ

ﺍﻣﺎ

ﺧﺪﺍ، ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﻣﻦ ﺍﺳت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۲۲:۴۳
چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۲۱ ب.ظ

جمله ای نغز از اینشتن

عشق مانند ساعت شنی است، همزمان که قلب تو را پر میکند مغزت را تهی میسازد.


                                                                                                                                    آلبرت اینشتن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۸:۲۱
چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ب.ظ

بنی آدم اعضای یک پیکرند

معلم دانش آموزی را صدا زد و گفت،  شعر بنی ادم را بخوان، 

دانش اموز شروع کرد :

بنی ادم اعضای یک پیکرند 

که در آفرینش زیک گوهرند 

چو عضوی به درد آورد روزگار 

دگر عضوها را نماند قرار

بعد ساکت شد. معلم گفت بقیه اش،  گفت آقا نتونستم حفظ کنم،  مادرم مریضه و گوشه خونه افتاده،  پدرم سخت کار میکنه و خرج دوا ودرمونشو میده،  من باید کارهای خانه را انجام بدم و به خواهر و برادر کوچیکترم هم رسیدگی کنم،  به خدا وقت نکردم،  ببخشید. 

معلم گفت : همین!  ببخشید؟  این که نشد جواب!  همه مشکل دارن،  باید درستو میخوندی. مشکل تو به من مربوط نیست.  

در این لحظه پسر با چشمانی خیس گفت : آقا یادم اومد. 

تو کز محنت دیگران بی غمی 

نشاید که نامت نهند آدمی..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۲:۱۸
يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ب.ظ

جملاتی قابل تأمل

سخت است برای کسی که اتش گرفته توضیح بدهی که نباید بدود.


دنیا ،به شایستگی هایت پاسخ میدهد نه به ارزوهایت، پس شایسته ی ارزوهایت باش. 


چه بسیار انسانها دیدم تنشان لباس نبود و چه بسیار لباسها دیدم که درونش انسانی نبود


هر فردی بهترین هم که باشد ، اگر زمانی که باید باشد ، نباشد همان بهتر که نباشد...


هرگز منتظر فردای خیالی نباش، سهمت را از شادیهای زندگی، همین امروز بگیر...


زندگی پانتومیم است، حرف دلت را به زبان اوری باخته ای...


سکوت دوستی است که هرگز خیانت نمیکند...


به هر کس نیکی کنی او را ساخته ای، و به هر کس بدی کنی به او باخته ای، پس بیا بسازیم و نبازیم.ً

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۳ ، ۲۳:۴۸