هنر و دانش

طبقه بندی موضوعی

۳۶ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ب.ظ

دلم گرفت

از بس شبیه شمع چکیدم دلم گرفت

از بس دویدم و نرسیدم دلم گرفت


از بس که خویش را به جدایی زدم ولی

درخلوت از تو دل نبریدم دلم گرفت


از بس بهانه های خودم را شنیدم و

حرف دل تو را نشنیدم دلم گرفت


از بس که حرف عشق شنیدم تمام عمر

یک لحظه عشق را نچشیدم دلم گرفت


من هرچه میکشم همه زیر سر دل است

از بس که بار عشق کشیدم دلم گرفت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۸
سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۵۱ ق.ظ

خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود

خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بی‌خبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
سواد دیده غمدیده‌ام به اشک مشوی که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار چرا که بی سر زلف توام به سر نرود
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که آبروی شریعت بدین قدر نرود
من گدا هوس سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری وفای عهد من از خاطرت به درنرود
سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود
به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید چو باشه در پی هر صید مختصر نرود
بیار باده و اول به دست حافظ ده به شرط آن که ز مجلس سخن به درنرود
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۵۱
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۱۸ ب.ظ

شعری تقدیم به استاد شجریان

برای سلامتی استاد شجریان


 ای دود عود و نغمه ی داوود و بانگِ زیر

عطرِ گل محمّدی و نافه ی عبیر


برخیز از کرانه ی ماهور و شور و نور

ای ترمه ی ترانه و ای نرمه ی حریر!


رقصان شو از طنین غزل های مولوی

ای نغمه های بلبل نای تو بی نظیر!


چونان نسیم از قفس تن رها شدم

تا گشته ا م به نغمه ی داوودی ا ت اسیر



نی را به ناز خود بنواز ای ترانه ساز

با گام های مخملی و صوت دلپذیر


موسیقی صدای تو، تحریر زندگی است

چون بارش موازیِ باران که در کویر…!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۱۸
جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۹ ب.ظ

مرغ سعادت

زندگی کاش که بر وفق مرادت باشد

آنکه از یاد تو را برد ،به یادت باشد


بعد از این از ته دل ،کاش بخندی،نه فقط

خنده بر کنج لبت، از سر عادت باشد


غم نبینی گل من! اشک نبیند چشمت

از تو در یاد همه ، چهره ی شادت باشد


آنقدر بخت به روی تو بخندد که فقط

حس هر کس که تو را دید، حسادت باشد


این همه غم که تو بر دوش کشیدی،ای کاش

جایش بر شانه ی تو، مرغ سعادت باشد ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۰۹
جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۲۹ ب.ظ

عاشق آن زن مشو

این شعرو تو شبکه های اجتماعی خوندم بنظرم جالبه اما من حرف شاعرش رو قبول ندارم

نظر شما چیه؟


عاشق زنی مشو 


که می اندیشد،

که می داند،

که داناست،

که توان پرواز دارد،

به زنی که خود را باور دارد!

عاشق زنی مشو که

هنگام عشق ورزیدن، می‌خندد یا می‌گرید،

که قادر است جسمش را به روح بدل کند،

و از آن بیشتر،"عاشق شعر است"!

(اینان خطرناک‌ترین‌ها هستند)

و یا زنی که می‌تواند نیم ساعت مقابل یک نقاشی بایستد،

و یا که توان زیستن بدون موسیقی را ندارد!

عاشق زنی مشو که

پُر،

مفرح،

هشیار،

نافرمان

و جوابده است!

پیش نیاید که هرگز عاشق این چنین زنی شوی؛

چرا که وقتی عاشق زنی از این دست می‌شوی،

چه با تو بماند یا نه،

چه عاشق تو باشد یا نه،

از اینگونه زن

بازگشت به عقب، هرگز ممکن نیست! 


"مارتا ریورا گاریدو"

 شاعر معاصر دومینیکن

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۲۹
شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ق.ظ

شعری از ساسان مطهری

گرچه تمام بودنم گمشده در نبودنت 

غرق محال می شوم ، خام دوباره بودنت


چهره ی زیبای تو را نقش خیال می کنم 

باز به خواب خویشتن رسم محال می کنم


حسرت دیدار تو را آهِ دوباره می کشم 

در شب بی ستاره ام تو را ستاره می کشم


کاش دوباره بنگری بر دل زار و خسته ام 

خسته که نه ز عشق تو خرد شدم ، شکسته ام


روز میان خواب من باز غروب می شود 

« اگر بیای از سفر آه چه خوب می شود »


مثل همیشه می روی باز تو از خیال من 

باز تمام می شود آرزوی محال من


نقش تو پاک می شود باز ز خواب می پرم 

حسرت دیدار تو را به کنج سینه می برم



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۲
سه شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۱ ب.ظ

می نازم به تو

هر کجا باشی ، در آنجا ، یار..! می نازم به تو

بی شماران عاشقم . . . هر بار می نازم به تو


دلربایی می کنی هر لحظه با خوب و بدت

حرف من این است ای دلدار می نازم به تو


قسمت شیرین من فرهاد چشمان تو شد

شاکرم بر درگه دادار...می نازم به تو


«مستم از رؤیای مِیگونت به هردم در خیال»

مانده دل، آری، دراین افکـار، می‌نازم به تــو


روزهایم در زلال چشم تو شب می شود

من اگر خوابم ،اگر بیدار می نازم به تو


شهریارم . . ! خانه ای آباد در قلبم بساز

بر سرم هم گر شوی آوار می نازم به تو


کوچ چشمانت به چشمم را چــرا پنهان کنم ؟!

ای که هستم از تو من سرشار...می نازم به تو


در بهار عمر تو...گل رنگ و رویی تازه کرد

وه! به این احوال و این دیدار... می نازم به تو


فرخنده عابدینی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۱
يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۰۱ ب.ظ

زیبا

امشب غزل بر موج دریا مینویسم

دریای عشقم را همین جا مینویسم


امشب بنام سادگی های نگاهت

من شعر هایم را چه زیبا مینویسم


امشب جریمه های مشق عید خودرا

تا صبح روی آب و بابا مینویسم


امشب تو را دارم و تا پایان شعرم

من های خود را جملگی ما مینویسم


امشب خدا هم عاشق اشعار من شد

از بس که چشمانت فریبا مینویسم


امشب تمام مهربانی ها به پای 

چشمان شورانگیز«زیبا »مینویسم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۱
يكشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ب.ظ

بی عشق هرگز

ﺁﺩﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻛﻨﺪ !

ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ، ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻛﺴﯽ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﯽ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﻡ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩﻡ، ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩﻡ، ﺍﺯ ﻋﻤﺮﯼ ﻛﻪ ﺗﺒﺎﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻓﻬﻤﻴﺪﻩ ﺍﻡ.

ﻧﻪ !

ﺁﺩﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻛﻨﺪ...


"ﻛﻠﻴﺪﺭ / محمود دولت آبادی"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۸
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۰۴ ق.ظ

من تورا آسان نیاوردم بدست

ای از عشق پاک من همیشه مست
من تو را آسان نیاوردم به دست
من تو را آسان نیاوردم به دست
بارها این کودک احساس من
زیر باران های اشک من نشست
من تو را آسان نیاوردم به دست

در دل آتش نشستن کار آسانی نبود
راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود
با غروری هم قد و بالای بام آسمان
بارها در خود شکستن کار آسانی نبود
بارها این دل به جرم عاشقی
زیر سنگینیه بار غم شکست
من تو را آسان نیاوردم به دست

در به دست آوردنت بردباری ها شده
بی قراری ها شده شب زنده داری ها شده
در به دست آوردنت پایداری ها شده
با ظلم و جور روزگارسازگاری ها شده


این شعر زیبا را خواننده برجسته موسیقی سنتی اکبر گلپایگانی به زیبایی خوانده 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۴