هنر و دانش

طبقه بندی موضوعی

۳۸ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

شنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۴۶ ق.ظ

فقر از دیدگاه دکتر شریعتی

فقر از دیدگاه دکتر شریعتی


فقر

میخواهم بگویم ……

فقر همه جا سر میکشد …….

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ……فقر ، چیزی را ” نداشتن ” است ، ولی ، آن چیز پول نیست ….. طلا و غذا نیست…….

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ……

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ……

فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …..

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …..

فقر ، همه جا سر میکشد …….

فقر ، شب را ” بی غذا ” سر کردن نیست 

فقر ، روز را ” بی اندیشه” سر کردن است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۰۱:۴۶
جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۲۰ ب.ظ

استیو جابز(خوشبختی)

اگر خوشبختی را برای یک ساعت می خواهید، چرت بزنید. اگر خوشبختی را برای یک روز می خواهید، به پیک نیک بروید. اگر خوشبختی را برای یک هفته می خواهید، به تعطیلات بروید. اگر خوشبختی را برای یک ماه می خواهید، ازدواج کنید. اگر خوشبختی را برای یک سال می خواهید، ثروت به ارث ببرید. اگر خوشبختی را برای یک عمر می خواهید، یاد بگیرید کاری را که انجام می دهید دوست داشته باشید استیو جابز 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۲۲:۲۰
جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۵۹ ب.ظ

لذت دنیا مال کسی است که.......

یه ﭘﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺯﯼ می کردن؛

ﭘﺴﺮﮐﻮﭼﻮﻟﻮ یه ﺳﺮﯼ ﺗﯿﻠﻪ ﻭ

ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎﯾﯽ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺖ،

ﭘﺴر ﮔﻔﺖ: 

ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﯿﻠﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ و ﺗﻮ هم ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ ﻫﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ، ﺩﺧﺘﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮد.

ﭘﺴﺮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻭ زیباترین ﺗﯿﻠﻪ ﺭﻭ یواشکی برداشت و 

ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺩﺍﺩ،

ﺍﻣﺎ 

ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻮﺭ ﮐﻪ  ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎ رو ﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍد.

اوﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺧﻮﺍﺑﯿد و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید...


اما پسرﮐﻮﭼﻮﻟﻮ تمام شب نتوﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ!

ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ حتما ﺩﺧﺘﺮک ﻫﻢ یه ﺧﻮﺭﺩﻩ 

ﺍﺯ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ ﻫﺎﺷﻮ ﻗﺎﯾﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ 

ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺩﻩ...!


ﻋﺬﺍﺏ برای ﻛسی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ

ﺻﺎﺩﻕ ﻧﯿست و

ﺁﺭﺍﻣﺶ از آن کسی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ

ﺻﺎﺩق است...


ﻟﺬﺕ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺎﻝ ﻛﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻛﻪ 

ﺑﺎ افراد صادﻕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﻛﻨﺪ، 

از آن ﻛﺴانیست ﻛﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺻﺎﺩﻕ ﺯﻧﺪﮔﯽ می کنند...


گاهی در روابطتمان فکر می کنیم زرنگ بوده ایم 


حال آنکه بزرگترین خیانت را به روح پاک خود کرده ایم...!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۱۷:۵۹
جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۶ ق.ظ

تعبیری جالب از انسان خوشحال بودن

کارل گوستاو یونگ روانشناس سوئیسی تعبیرِی جالب از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد:

کسانی می توانند خوشحال باشند که از تجاربِ زندگی آموخته اند ناخوشی ها را بدونِ مغلوب شدن توسطِ آنها، به دوش کشند.» بر اساسِ این تعریف،خوشحال بودن یعنی توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت. 

خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به اینکه درد و رنج، سختی، بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ماست. اما هیچ یک نمی تواند مرا از پا بیاندازد.خوشحالی یعنی میل به زندگی به رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز، خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن، یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات؛ یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم، بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ همنوعان بیاوریم؛ خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۰۱:۲۶
جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۳۱ ق.ظ

برای داشتن ذهنی آرام.....

خیاطی می‌گفت:‌

«اگر شب‌ها جیب‌های لباس‌ها را خالی کنید، لباس‌ها زیباتر به نظر می‌رسد و بیشتر عمر خواهند کرد»

بنابراین، من قبل از خواب، اشیایی مانند خودکار، پول خُرد و دستمال را از جیبم در می‌آورم و آن‌ها را مرتب روی میز می‌گذارم.چیزهای زایدی مثل خرده کاغذ و ... را به درون سطل زباله می‌ریزم....

با این کار، احساس می‌کنم که همه چیز تمام شده و بار آن‌ها را از ذهنم خارج گردیده است....

یک شب، وقتی که مشغول این کار بودم به نظرم رسید که ممکن است خالی کردن ذهن نیز مانند خالی کردن جیب باشد...

همه‌ی ما در طی روز، مجموعه‌ای از آزردگی، پشیمانی، نفرت و اضطراب را جمع آوری می‌کنیم...

اگر اجازه دهیم که این افکار انباشته شوند، ذهن را سنگین می‌کنند و عامل مختل کننده در آگاهی می‌شوند...

سپس تصور کردم که این زباله‌های ذهن در زباله‌دانی خیال می‌ریزند...

این کار، باعث احساس آرامش و رها شدن از باورهای ذهنی می‌شود و خواب را آسان‌تر می‌کند...

ذهن که بدین ترتیب از عوامل انرژی خوار پاک شده است، می‌تواند با استراحت کردن قوایش را تجدید کند.

"با آرزوی ذهنى آرام براى همگى دوستان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۰۰:۳۱
پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۳۲ ب.ظ

دلایل با ارزش بودن زن

دلایل با ارزش بودن زن

ب گفته دکتر شریعتی

زن اگرپرنده آفریده میشد

حتما "طاووس"بود

اگرحیوان بود

حتما "آهو"بود

اگرحشره بود

حتما "پروانه"بود

او انسان آفریده شد

تاخواهر ومادر باشد وعشق*

زن چنان بزرگ است ک اشرف موجودات خداست

تا حدی ک یک گل"

او را راضی میکند

ویک کلمه او را ب کشتن"

میدهد

پس ای مردمواظب باش

زن ازسمت چـــپ

نزدیک ب قلبت ساخته شده

تا او را درقلبت جا دهی

شگفت انگیز است

زن درکودکی درهای برکت را ب روی پدرش میگشاید

درجوانی دین شوهرش را کامل میکند

وهنگامی ک مادرمیشود

بهشت زیر پای اوست

قدرش را بدانیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۱۷:۳۲
چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۰۲ ب.ظ

شرکت مایکروسافت

روزی مردی با مشاهده آگهی شرکت مایکروسافت برای استخدام یک سرایدار به آنجا رفت. در راه به امید یافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد.

در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت: اکنون ایمیلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان را برایتان ارسال کنم. مرد گفت: من ایمیل ندارم.

مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت مایکروسافت کار کنید ولی ایمیل ندارید. متاسفم من برای شما کاری ندارم.

مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خریده بود را در همان حوالی به عابران فروخت و سودی هم عایدش شد. از فردای آن روز مرد از حوالی خانه خود خرید میکرد و در بالای شهر میفروخت و با سود حاصل خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد. تا جایی که کارش گرفت. مغازه زد و کم کم وارد تجارت های بزرگ و صادرات شد.

یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ در حال بستن قرداد به صورت تلفنی بود، مدیر آن شرکت گفت: ایمیلتان را بدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم.

مرد گفت: ایمیل ندارم

مدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتین دیگه چی میشدین

مرد گفت: احتمالآ سرایدار شرکت مایکروسافت بودم!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۲۲:۰۲
چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۳۷ ق.ظ

امروز آن یک باشیم

یک درخت میتواند شروع یک جنگل باشد؛

یک لبخند میتواند آغازگر یک دوستی باشد؛

یک دست میتواند یاریگر یک انسان باشد؛

یک واژه میتواند بیانگر هدف باشد؛

یک شمع میتواند پایان تاریکی باشد؛

یک خنده میتواند فاتح دلتنگی باشد؛

امید میتواند رافع روحتان باشد؛

یک نوازش میتواند راوی مهرتان باشد؛

یک زندگی میتواند خالق تفاوت باشد؛

امروز آن “یک” باشیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۰۲:۳۷
چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۴۹ ق.ظ

شعری از فریدون مشیری

. از خواندن این نوشته فریدون مشیری سرمست شوید!

 به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش، نگردد فردا

زندگی شیرین است، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید

به سلامت ز سفر برگردد

بذر امید بکارم، در دل

لحظه را در یابم

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم، عرضه کنم

یک بغل عشق از آنجا بخرم

یاد من باشد فردا حتما

به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در

چشم بر کوچه بدوزم با شوق

تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود

و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست

یاد من باشد فردا حتما

باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست

و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت

و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی......

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۰۰:۴۹
دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۴۹ ب.ظ

مادر نابغه فرزند نابغه

ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ : ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺭﻓﺖ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻣﻌﻠﻢ ﮐﻼﺳﺸﻮﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﺪﻩ ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ .

ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪ ﻧﻮﺷﺘﻪ : ﻓﺮﺯﻧﺪﺗﺎﻥ ﮐﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ، ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﺎ ﺟﺎﯼ ﮐﻮﺩﻥ ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ .

ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺩﺭ، ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺑﻐﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﺪ ﺷﻤﺎ ﺷﺨﺼﺎ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ

ﮔﯿﺮﯾﺪ

ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ .

ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺩﺭ 13 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺍﺧﺘﺮﺍﻋﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺛﺒﺖ ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﺪ.

ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﻮﺕ ﻣﺎﺩﺭ، ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺟﺸﻦ ﺗﻮﻟﺪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺸﻦ، ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ، ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻩ ﺗﺎ ﺑﻪ

ﻫﻤﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﻧﺎﺑﻐﻪ ﺑﻮﺩﻡ؛ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﺻﻞ ﻧﺎﻣﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﻭ ﭘﯽ ﻣﯿﺒﺮﺩ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﺯ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﮐﻮﺩﻥ، ﯾﮏ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﻧﺎﺑﻐﻪ

ﺳﺎﺧﺖ . ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺍﺳﺖ . ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﻰ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۳ ، ۲۰:۴۹