هنر و دانش

طبقه بندی موضوعی

۳۶ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۰ ق.ظ

عشق مجازی(شعر طنز)

الا ای یار دیجیتالی من!
تو هستی باعث خوشحالی من

به قصد ساعد سیمین ساقی
به توبرخورد کردم اتفاقی

تورا در فیسبوکم اد نمودم
خودم راپیش پایت سد نمودم!

زمن ارسال کامنت ازتوهم لایک
تو بودی عاشق بولگاری ونایک!

علاقه بین ما کم کم فرا شد
بساط لیلی ومجنون به پاشد

میان وایبر وواتس آپ و بی تاک
برایم تانگو می رقصی خفن ناک!

می آیی هرزمان بایک قر وفر
مدل کردی خودت را چون جنیفر!

شدم عاشق ولیکن عاشق از دور
زدی درکار سخت افزار بدجور!

دوباره کار وبارم زار گردید
که نرم افزار،سخت افزار گردید!

مراکردی اسیر دام سایبر
برایم میکنی غش توی وایبر!

مرا هی می بری رویاسواری!
لب چشمه مرا جا می گذاری!

تلف شد عمر من،اما مجازی
هدرشد زندگی در شهر بازی! 

زمانی عشق مجنون وایبری شد
که طعم بوسه هم استیکری شد!!


یدالله گودرزی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۱۰:۴۰
پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۱ ق.ظ

تکنوازی تار

              ای جگر گوشه کیست دمسازت                 با جـــــگر حــــــرف می زند سازت

              تــــار  و  پودم در اهتـــــزاز آرد              سیم   ســــــاز   تــــــرانه   پردازت

            حیــــف نای فرشـــــتگانم نیست                تا  کنم  ســـــــاز  دل  هم  آوازت

              وای از این مرغ عاشق زخمی                 که   بنـــــــالد   به   زخمه  سازت

         چون من ای مرغ عالم ملکوت                  کی شکسته است بال پروازت

          شور فرهاد و عشوه شیـــــــرین                 زنده کردی به شور و شهنازت

          نازنیـــــــنا نیازمنـــــد تـــــــوام                  عمر  اگر  بود  میکشــــم  نازت

            سوز و سازت به اشک من ماند                  که  کشد  پـــــرده  از  رخ  رازت

            گــــــاهــی از لطف سرفرازم کن                  شکر  ســـــــرو  قـــــد سرافرازت

          شهریار این نه شعر حافظ بود                   که به سر زد هوای شیـــــرازت

میدانید این شعر زیبای شهریار در وصف کیست؟
نوازنده ای بی بدیل که زخمه های تارش با آدم حرفهایی میزند از جنس عشق
این استاد بی همتا کسی نیست جز استاد جلیل شهناز که تار را با زبان آسمانی روایت میکند.
به مناسبت سالگرد درگذشت استاد جلیل شهناز یکی از قطعات بی نظیر استاد رو براتون میذارم. امیدوارم لذت ببرید.
 
 
 
دریافت
حجم: 5.24 مگابایت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۱:۵۱
جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۱ ب.ظ

گمان کردم تویی

ناگهان آیینه حیران شد ، گمان کردم تویی

ماه پشت ابر پنهان شد ، گمان کردم تویی


رد پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت ...

چشم آهوها هراسان شد ، گمان کردم تویی


ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی

هر کجا زلفی پریشان شد ، گمان کردم تویی


سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت

آتشی دیگر گلستان شد ، گمان کردم تویی


باد، پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان

عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی


چون گلی در باغ ، پیراهن دریدم در غمت

غنچه‌ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی


کشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم

سایه‌ای بر خاک مهمان شد ، گمان کردم تویی


فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۴ ، ۱۸:۴۱
چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ق.ظ

شعر یک ترانه

دوستان متن یک موزیک آمریکایی رو براتون گذاشتم 

دقت کنید که شعر این ترانه چقد بی محتوا و عامیانه ست.

اصلاً نمیشه بهش گفت شعر! فقط یه چیزیه شبیه نامه. کلاً فاقد وزن شعری و ردیف و قافیه و ادوات شعر هستش.

مقایسه کنید با اشعار زیبای فارسی که چقد ظرافت دارن. این متن(نمیتونم اسمشو شعر بذارم) حتی در مقایسه با شعر سپید پشیزی نمی ارزه.

 من نمیدونم چطوری از شنیدن اینا لذت میبرن! 

خواننده بزور شعر بی وزن رو درون یک موسیقی تمام ریتمیک می چپونه و کلمات رو از شکل طبیعی خودش کاملاً خارج میکنه. چه بسا واژه ها مفهوم اصلی خودشونو از دست میدن

اما در شعر فارسی هر کلمه وزن معینی داره مثل یک موجود زنده، که نمیتونید هرکاری دلتون خواست باهاش انجام بدین. جالبه برام بدونم چطوری به این میگن شعر و با کلی به به و چه چه بهش جایزه میدن!!!!!


Hello, it’s me

I was wondering if after all these years

You’d like to meet, to go over everything

They say that time’s supposed to heal ya

But I ain’t done much healing


Hello, can you hear me?

I’m in California dreaming about who we used to be

When we were younger and free

I’ve forgotten how it felt before the world fell at our feet


♫♫♫♫

There’s such a difference between us

And a million miles


♫♫♫♫

Hello from the other side

I must’ve called a thousand times to tell you

I’m sorry, for everything that I’ve done

But when I call you never seem to be home


Hello from the outside

At least I can say that I’ve tried to tell you

I’m sorry, for breaking your heart

But it don’t matter, it clearly doesn’t tear you apart anymore


♫♫♫♫

Hello, how are you?

It’s so typical of me to talk about myself

I’m sorry, I hope that you’re well

Did you ever make it out of that town

Where nothing ever happened?


♫♫♫♫

It’s no secret

That the both of us are running out of time


♫♫♫♫

Hello from the other side

I must’ve called a thousand times to tell you

I’m sorry, for everything that I’ve done

But when I call you never seem to be home


Hello from the outside

At least I can say that I’ve tried to tell you

I’m sorry, for breaking your heart

But it don’t matter, it clearly doesn’t tear you apart anymore


♫♫♫♫

Ooooohh, anymore

Ooooohh, anymore

Ooooohh, anymore

Anymore


♫♫♫♫

Hello from the other side

I must’ve called a thousand times to tell you

I’m sorry, for everything that I’ve done

But when I call you never seem to be home


Hello from the outside

At least I can say that I’ve tried to tell you

I’m sorry, for breaking your heart

But it don’t matter, it clearly doesn’t tear you apart anymor








۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۱۱:۳۶
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ب.ظ

شعری از مجتبی کاشانی

ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌ 
عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌
عشق یعنی مهر بی‌چون و چرا 
عشق یعنی کوشش بی‌ادعا
عشق یعنی عاشق بی‌زحمتی
عشق یعنی بوسه بی‌شهوتی
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه‌ای جاری شده 
یک شقایق در میان دشت خار
باور امکان با یک گل بهار 
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی 
عشق یعنی این که انگوری کنی
عشق یعنی این که زنبوری کنی
عشق یعنی مهربانی در عمل
خلق کیفیت به کندوی عسل 
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش 
عشق یعنی یک نگاه آشنا
دیدن  افتادگان  زیر  پا 
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده
عشق یعنی ، ماهی راهی شده 
عشق یعنی مرغ‌های خوش نفس 
بردن آنها به بیرون از قفس 
عشق یعنی جنگل دور از تبر
دوری سرسبزی از خوف و خطر
عشق یعنی از بدی ها اجتناب
بردن پروانه از لای کتاب
در میان این همه غوغا و شر 
عشق یعنی کاهش رنج بشر 
ای توانا ، ناتوان عشق باش
پهلوانا ، پهلوان عشق باش 
عشق یعنی تشنه‌ای خود نیز اگر
واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن 
بی پر و بی پیکر و بی سر شدن 
نیمه شب سرمست از جام سروش
در به در انبان خرما روی دوش
عشق یعنی مشکلی آسان کنی 
دردی از درمانده‌ای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را نان کنی 
مهربانی را چنین ارزان کنی
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس       
در مقام بخشش از آیین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد
آدمی باید که او را نان دهد
عشق یعنی عارف بی خرقه ای 
عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی 
تا که معشوقت نداند کیستی 
عشق یعنی جسم روحانی شده
قلب خورشیدی نورانی شده 
عشق یعنی ذهن زیباآفرین 
آسمانی کردن روی زمین
هر که با عشق آشنا شد مست شد
وارد یک راه بی بن بست شد 
هرکجا عشق آید و ساکن شود 
هرچه ناممکن بود ممکن شود 
درجهان هر کارخوب و ماندنی است
رد پای عشق در او دیدنی است
سالک آری عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است 
عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر، مستی؛ والسلام

"زنده یاد مجتبی کاشانی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۳:۴۵
دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۰ ب.ظ

بیکران نگاه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۰
دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ق.ظ

مهم نیست

اینکه غم دنیا به دلم هست مهم نیست

دنیا شده یک کوچه بن بست مهم نیست


تا اینکه مرا خورد کند سنگ زمانه 

با بخت بد من شده هم دست مهم نیست


در جام من آن جرعه کمیاب نباشد 

تا دل شود از مزه ی آن مست مهم نیست


قلبی که به صدوصله زدن می طپد اکنون

از شدت این فاصله بشکست مهم نیست


ازچشم حسودان وبخیلان بگریزم

یا طعمه این طایفه پست مهم نیست


تنهاتو مهمی که فقط با تو بمانم

غیر از تو اگر فاصله ای هست مهم نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۰:۱۷
يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۸ ب.ظ

تو را آنگونه می خواهم

تو را آن گونه می‌خواهم که باغی باغبانش را

شبیه مادر پیری که می‌بوسد جوانش را


تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که

نمی‌دانم زمانش را، نمی‌یابم مکانش را


من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان

برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را


پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر

که بالای سرش می‌بیند امشب دشمنانش را


تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم

از آن پس بارها گم کرده‌ام فصل خزانش را


پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی‌ ترسد

بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را


تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد

تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را


من آن مستم که در می‌خانه‌ای از دست خواهد رفت

اگر دستان تو پر کرده باشد استکانش را

.

علی سلیمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۸
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۶ ق.ظ

شب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۶
يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ق.ظ

پریشان کن سر زلف سیاهت

پریشان کن سر زلف سیاهت، شــــانه اش با من

سیه زنجیر گیسو بـــاز کن، دیوانـــــــــه اش با من

 

که می گویـد که مِی نتوان زدن بی جـام و پیمانه ؟!

شراب از لــــعل گلگونت بده، پیمـــــــانه اش با من

 

مگرنشنیده ای گنجینه در ویــــــرانه دارد جـــــــای ؟!

عیان کـن گنج حسنت ای پری!، ویـــرانه اش با من

 

ز سوز عشق لیلی در جهان مجنون شد افسانه

تو مجنونم بکن از عشق خود، افســانه اش با من

 

بگفتم: صید کـــــــردی مرغ دل، نیکو نگهــــــــدارش

سر زلفش نشانم داد و گفتــــــــــا: لانه اش با من

 

ز تــــــــــرک می اگر رنجید از من پیر میخـــــــــــانه

نمودم تـــوبه، زین پس رونق میخــــــانه اش با من

 

مگو شمع رخ مـــــــــه پیکران پروانه هـــــــــــا دارد

تـــــو شمع روی خود بنمـــــا، بُتا ! پروانه اش با من

 

پی صــــــــید دل آن بلبل بــــــــــاغ صفــــــا، ساقی!

به گلزار صفـــــــا دامی بگستر، دانـــــــه اش با من

محمد تقوی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۰۴