شعری از مریم حیدر زاده
" خلوت یک شاعر "
کاش در دهکده عشق ، فراوانی بود
توی بازار صداقت ،کمی ارزانی بود
کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود
کاش به حرمت دل های مسافر هر شب
روی شفاف ترین خاطره ، مهمانی بود
کاش دریا کمی از درد خودش کم میکرد
قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود
کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم
رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود
مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست
کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود
چه قدر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود
کاش سهراب نمی رفت به این زودی ها
دل ، پر از صحبت این شاعر کاشانی بود
کاش دل پر افسانه نیما می شد
و به یادش همه شب ،ماه چراغانی بود
کاش اسم همه دخترکان اینجا
نام گل های پر از شبنم ایرانی بود
کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر
غرق هر چیزکه میخواهی و میدانی بهتود
دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم
راز این شعر همین مصرع پایانی بود
کتاب مثل هیچکس
مریم حیدرزاده