هنر و دانش

طبقه بندی موضوعی
پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

مدیریت احساسات

مدیریت احساسات.


 یه روز سوارتاکسی شدم که برم فرودگاه درحین حرکت ناگهان یه ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون. راننده تاکسی هم محکم زد رو ترمز و دقیقا به فاصله چندسانتیمتری از اون ماشین ایستاد!


راننده مقصر، ناگهان سرشو برگردوند طرف راننده تاکسی وشروع به دادوفریاد کرد!


اما راننده تاکسی فقط لبخند زد وبرای اون شخص دست تکون دادوبه راهش ادامه داد!


توی راه به راننده تاکسی گفتم:شماکه مقصرنبودید و امکان داشت ماشینتون هم آسیب شدید ببینه وما هم راهی بیمارستان بشیم.

چرا بهش هیچی نگفتید؟


اینجا بودکه راننده تاکسی درسی به من آموخت که تاآخرعمرفراموش نمیکنم.

گفت:

"قانون کامیون حمل زباله"


گفتم:یعنی چی؟

وتوضیح داد:این افراد مانند کامیون حمل زباله هستن!

اونا ازدرون لبریز از آشغالهایی مثل؛ ناکامی،خشم،عصبانیت، ،نفرت و.. هستند

وقتی این آشغالها دراعماق وجودشان تلنبارمیشه به جایی برای تخلیه احتیاج دارن

وگاهی اوقات روی شما خالی میکنند!

شما به خودتان نگیرید،فقط لبخندبزنید،دست تکان دهید،برایشان آرزوی خیرکنید.

وادامه داد:

حرف آخراینکه آدمهای باهوش اجازه نمیدهندکه کامیونهای حمل زباله، روزشان را خراب کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۰۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی