يكشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۷ ب.ظ
فریدون مشیری
شب ها که سکوت است و سکوت است وسیاهی
آوای تو می خواندم از لایتناهی
آوای تو می آرَدَم از شوق به پرواز
دریایی و من تشنه مهر تو، چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق، گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همراه تویی، هرچه تو گویی و تو خواهی
فریدون مشیری
۹۳/۰۹/۱۶